اتحدوا
اسلام
طوبى لِمَن لَم تُلهِهِ الأمانِيُّ الكاذِبَةُ؛ خوشا بر آن كه آرزوهاى دورغين سرگرمش نكند! يَا ابنَ جُندَبَ! لاتَقُل فِيالمُذنِبينَ مِن أهلِ دَعوَتِكُم إلاّ خَيرا وَاستَكينُوا إلَىاللّهِ في تَوفيقِهِم وسَلُوا التَّوبَةَ لَهُم؛ اى پسر جندب! در حقّ گنهكارانى كه اهل دعوتِ شمايند ، جز نيك مگو و[همه] براى توفيق آنان به درگاه خداوند ، زارى كنيد و بازگشت از گناه را برايشان درخواست كنيد. يَا ابنَ جُندَبَ! مَن حَرَّمَ نَفسَهُ كَسبَهُ فَإنَّما يَجمَعُ لِغَيرِهِ؛ اى پسر جندب! هر كه خود را از دستاورد خويش [كه دستمايه آخرت است] محروم دارد ، آن را براى ديگرى اندوخته است. اُرجُ اللّهَ رَجاءً لايُجَرّيكَ عَلى مَعصِيَتِهِ وخَفهُ خَوفاً لايُؤيِسُكَ مِن رَحمَتِهِ؛ چندان به خداوند اميدوار باش كه [اين اميد] تو را به نافرمانىِ اونكشانَد ، و چندان از او بيم دار كه [اين بيم] تو را از رحمت او نوميد نسازد. قِف عِندَ كُلِّ أمرٍ حَتّى تَعرِفَ مَدخَلَهُ مِن مَخرَجِهِ قَبلَ أن تَقَعَ فيهِ فَتَندَمَ؛ در برابر هر كارى درنگ كن تا [راهِ] درون شدن و برون آمدن از آن را ، إعمَل اليَومَ فِي الدُّنيا بِما تَرجُوا بِهِ الفَوزَ فِي الآخِرَةِ؛ امروز در دنيا كارى كن كه به وسيله آن ، اميد رستگارى در آخرت دارى . لِكُلِّ شَيءٍ أساسٌ وأساسُ الإسلامِ حُبُّنا أهلَ البَيتِ؛ هر چيزى را شالودهاى است و شالوده اسلام ، دوستدارى ما اهل بيتاست. يَا بنَ النُّعمانِ! إن أردتَ أن يَصفُو لَكَ وُدُّ أخيكَ فَلا تُمازِحَنَّهُ ولاتُمارِيَنَّهُ ولاتباهِيَنَّهُ ولاتُشارَّنَّهُ؛ اى پسر نعمان! اگر مىخواهى برادرت با تو در دوستى با صفا [و يكدل ]باشد ، با او شوخى مكن و به كشمكش مپرداز و بر او مباهات مفروش وستيزه مجوى. لاتَطَّلِع صَديقَكَ مِن سِرِّكَ إلاّ عَلى ما لَوِ اطَّلَعَ عَلَيهِ عَدُوُّكَ لَم يَضُرُّكَ؛ دوستت را بر راز خود آگاه مساز ، مگر آن رازى كه اگر دشمنت هم از آنآگاه شود ، زيانى به تو نرسد. أكثِروا مِنَ الدُّعاءِ فَإنَّ اللّهَ يُحِبُّ مِن عِبادِهِ الَّذينَ يَدعونَهُ؛ بسيار دعا كنيد ؛ زيرا خداوند از ميان بندگانش كسانى را دوست دارد كه او را به دعا بخوانند. سه چيز است كه محبّت مىآورد : دين ، فروتنى و بخشش. ثَلاثَةٌ تُزري بِالمَرءِ : الحَسَدُ والنَّميمَةُ والطَّيشُ؛ سه چيز است كه مرد را زبون مىسازد : رشك ، سخنچينى و سبُكسرى. اَلجَهلُ في ثَلاثٍ : في تَبَدُّلِ الإخوانِ والمُنابَذَةِ بِغَيرِ بَيانٍ والتَجَسُّسِ عَمّا لايَعني ؛ نادانى در سه چيز است : عوض كردن دوستان ، ابراز مخالفت بىدليل ، و تجسّس در آنچه سودى ندارد. اَلاُنسُ في ثَلاثٍ : فِي الزَّوجَةِ المُوافِقَةِ وَالوَلَدِ البارِّ وَالصِّديقِ المُصافى؛ انس (وآرامش) در سه چيز است : در زن سازگار ، فرزند خوشرفتار و دوست باصفاى وفادار. ثَلاثَةُ أشياءَ يَحتاجُ النّاسُ طُرّا إلَيها : الأمنُ وَالعَدلُ والخِصبُ؛ سه چيز است كه همگان به آن نياز دارند : امنيّت ، عدالت و فراوانىنعمت. تَحتاجُ الإخوَةُ فيما بَينَهُم إلى ثَلاثَةِ أشياءَ فَإنِ استَعمَلوها وإلاّ تَبايَنوا وتَباغَضُوا وهِىَ : اَلتّناصُفُ وَالتَّراحُمُ ونَفىُ الحَسَدِ؛ برادران در ميان خود به سه چيز نيازمندند . اگر آنها را به كار بندند [بربرادرى بپايند] ؛ وگرنه از يكديگر جدا شوند و دشمن هم گردند . آن سه چيز عبارتاند از : انصاف با يكديگر ، مهربانى با هم و دور كردن حسد. اَلعالِمُ بِزَمانِهِ لاتَهجُمُ عَلَيهِ اللَّوابِسُ ؛ اشتباهات بر آن كس كه به زمانه خود داناست ، هجوم نمىآورد. إن شِئتَ أن تُكرَمَ فَلِن وإن شِئتَ أن تُهانَ فَاخشُن؛ اگر مىخواهى گرامىات دارند ، نرمخو باش ، و اگر مىخواهى خوارت شمارند ، درشتى كن. مَن أنصَفَ النّاسَ مِن نَفسِهِ رُضِيَ بِهِ حَكَما لِغَيرِهِ؛ هر كه داد مردم را از خود بدهد ، مردم راضى باشند كه اوداور ديگران صَلاحُ حالِ التَّعايُشِ والتَّعاشُرِ مِلءُ مِكيالٍ ثُلثاهُ فِطنَةٌ وثُلثُهُ تَغافُلٌ؛ اصلاح وضع همزيستى و سازگارى مردم با يكديگر [مانند] پيمانه پُرى است كه دو سومش هوشمندى و يك سومش ناديده گرفتن [و چشمپوشى از خطاى ديگران] است. فَوتُ الحاجَةِ خيرٌ من طَلَبِها مِن غَيرِ أهلِها؛ برآورده نشدن حاجت ، بهتر از درخواست آن از نااهل است. بَرّوا آبائَكُم يَبَرَّكُم أبناؤُكُم وعِفُّوا عَن نِساءِ النّاسِ تَعِفَّ نِساؤكُم؛ به پدرانتان نيكى كنيد تا پسرانتان به شما نيكى كنند ، و از زنان مردم ، دامن پاك داريد تا زنانتان پاكْ دامن باشند. تَصافَحوا ؛ فَإنَّها تَذهَبُ بِالسَّخيمَةِ ؛ به يكديگر دست دهيد ، كه كينه را از ميان مىبرد. إتَّقِ اللّهَ بَعضَ التُّقى وإن قَلَّ ودَع بَينَكَ و بَينَهُ سِترا وإن رَقَّ؛ از خداوند ، به نوعى ، هر چند اندك باشد ، پروا كن و ميان خود و او پردهاى ، هر چند نازك ، بياويز. اَلعامِلُ عَلى غَيرِ بَصيرَةٍ كَالسائِرِ عَلى غَيرِ طَريقٍ فَلا تَزيدُهُ سُرعَةُ السَّيرِ إلاّبُعدا؛ عمل كننده بىبصيرت ، مانند رونده به بيراهه است و شتابش در رفتن ، جز بر دورى او از مقصد نيفزايد. مَن ساءَ خُلُقُهُ عَذَّبَ نَفسَهُ؛ هر كه بد خوى شود ، خود را شكنجه دهد. إذا رَأَيتُمُ العَبدَ يَتَفَقَّدُ الذُّنوبَ مِنَ النّاسِ ناسِيا لِذَنبِهِ فَاعلَمُوا أنَّهُ قَد مُكِرَ بِهِ؛ اَلطّاعِمُ الشاكِرُ لَهُ مثلُ أجرِ الصائِمِ المُحتَسِبِ؛ آنكه نعمت خوردن را شكر مىگزارد ، پاداشى مانند روزهدارِ حسابْ شمار مىبَرَد. أفضَلُ العِبادَةِ العِلمُ بِاللّهِ والتَّواضُعُ لَهُ؛ بهترينِ عبادتها شناخت خدا و فروتنى كردن براى اوست . إنَّ لِكُلِّ شَيءٍ زَكاةٌ و زكاةُ العِلمِ أن يُعَلِّمَهُ أهلَهُ؛ هر چيز را زكاتى است و زكات دانش ، آن است كه آن را به شايستگانش بياموزند. لِداوودَ الرَّقِّيِّ : تُدخِلُ يَدَكَ في فَمِ التِّنِّينِ إلَى المِرفَقِ خَيرٌ لَكَ مِن طَلَبِ الحَوائِجِ إلى من لَم يَكُن لَهُ وكانَ؛ به داوود رقّى فرمود : «اگر دستت را تا آرنج به كام اژدها فرو كنى براىتو بهتر از آن است كه از نوكيسهاى ، حاجت بخواهى» . أنفَعُ الأشياءِ لِلمَرءِ سَبقُهُ النّاسَ إلى عَيبِ نَفسِهِ؛ سودمندترينِ چيز براى مرد ، آن است كه در جستن عيب خويشبر ديگر مردم ، پيشى گيرد. أروَحُ الرَّوحِ اليَأسُ مِنَ النّاسِ؛ آسودگىْبخشترينِ آسايشها ، بُريدن اميد از مردم است. أحَبُّ إخواني إلَىَّ مَن أهدى إلَىَّ عُيُوبى؛ محبوبترينِ دوستانم نزد من ، كسى است كه عيبهايم را به من هديه كند. مُجامَلَةُ النّاسِ ثُلثُ العَقلِ؛ خوشرفتارى با مردم ، يك سومِ خرد است. لاخَيرَ في صُحبَةِ مَن لَم يَرَ لَكَ مِثلَ الَّذي يَرى لِنَفسِهِ؛ در دوستى با كسى كه تو را همْمصلحت با خود نبيند ، خيرى نيست. مَن غَضِبَ عَلَيكَ مِن اخوانِكَ ثَلاثَ مَرّاتٍ فَلَم يَقُل فيكَ مَكروهاً فَأعِدَّهُ لِنَفسِكَ؛
نظرات شما عزیزان:
پيش از آن كه در آن وا مانى و پشيمان شوى ، نيك بشناسى.
شود.
هرگاه ديديد بندهاى به گناهان مردم پرداخته و گناه خود را فراموش كرده است ، بدانيد گرفتار مكر شده است.
Power By:
LoxBlog.Com |